حرمت حریم

150

          DUYĞU  
            بازدید : 2907
          سه شنبه 13 مرداد 1394
           نظرات (48)
        

بعضی ها بــه خـانـه ات می آیند

سر سفره ات می نشینند

نــان و نمکت را می خورنـد

به اتــاقت می رونــد

این یعنی وارد حریم زندگی ات می شوند ...

امــا حرمت حریــم ت را نمی دانند .

از خانه ات که گذشتند

از تـــو نـیـز می گذرند !

زیــر پـــا له می کنند

تمام باورهایی که از آنها ساخته بودی

بعضی هــا چـقـدر غـریــب اند

و چقدر بـی انــصاف

ارسال نظر برای این مطلب

	این نظر توسط نازدونه در تاریخ 1394/06/26 و 18:48 دقیقه ارسال شده است

			..دلم گل سرخی بود....‏دلم چرا گریه میکنی؟؟؟؟ \"آسوده باش\" دیگر تو را به کسی نمیدهم...! حتی به امانت! خسته ام… از تـــــو نوشتن…! کمی از خود می نویسم این “منم” که، دوستت دارم…!

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/06/04 و 0:19 دقیقه ارسال شده است

			حـالا کـه میـخـواهـی بـروی لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . ! پاسخ :

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/06/03 و 23:36 دقیقه ارسال شده است

			روزهــــــــایـــم عــجیــبـــــــ دلـــگیــــــــرنــد مــثــــل آن جــمــعــــه ای کــــه تــبــــــــ دارد بـــــادل مـــــــن کـــمـــی مــــدارا کـــن … بــــه خــــدا قلــــــــبــــــــــ هـــم عـصـبـــــ دارد ! . پاسخ :

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/06/03 و 23:30 دقیقه ارسال شده است

			گـاهـی بـرای او چـیـزهـایـی مـی نـویـسـی بـعـد پـاک مـی کـنـی . . پـاک مـی کـنـی . . . او هـیـچ یـک از حـرف هـای تـو را نـمی خـوانـد امـا تـو تـمـام حـرف هـایـت را گـفـتـه ای . . . . . پاسخ :

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/06/03 و 23:23 دقیقه ارسال شده است

			ﻭﻗﺘــﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﻟﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ! ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ… ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ برای اوست… . . پاسخ :

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/06/03 و 23:16 دقیقه ارسال شده است

			سلام ممنون از حضورت پاسخ : سلام مرسی همچنین

	این نظر توسط ainor یا simin76 در تاریخ 1394/05/30 و 23:32 دقیقه ارسال شده است

			سلام این ادرس وب دیگمه تو رو خدا سر بزنین ونظر بدین منتظرتونم http://ainor.royalfa.com پاسخ : سلام

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/05/27 و 0:57 دقیقه ارسال شده است

			می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم یکی بود ، یکی … بی خیال … خلاصه اش می شود دوستت دارم

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/05/27 و 0:46 دقیقه ارسال شده است

			باران می بارد ! به حرمت کداممان ؟ نمی دانم همین اندازه می دانم که صدای پای خداست شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم پاسخ : ممنون از حضورتون

	این نظر توسط یه دوست در تاریخ 1394/05/27 و 0:39 دقیقه ارسال شده است

			حرف های زیادی بلد نیستم من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرف هایم را دزدید از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی پاسخ :

1 2 3 4 5 صفحه بعد

لاچین

حکایت

دل نوشته ها

مطالب کوتاه و آموزنده

زبان تورکی

داستان کوتاه

بحث آزاد

مناسبتها

اشعار

شعرهای تورکی

شعرهای کوتاه

شعر

جملات و تصاویر

جملات آموزنده

جملات عاشقانه

جملات متفرقه

گالری عکس

عکسای عاشقونه

نی نی

متحرک

عکس نوشته ها

مناظر

نقاشیهای ایرانی

گلهای زیبا

سرگرمی

سوال و جواب

حکایت طنز

خنده دار

ترول

حرمت حریم