loading...
ミ★ミلاچیــــــــــــــنミ★ミ
DUYĞU بازدید : 3893 دوشنبه 11 آبان 1394 نظرات (30)

 

چرا زنان ایرانی به خودشون نمیرسند

 

آیا آنها راه را به اشتباه نرفته اند؟

 

آیا مفهوم واقعی زیبایی رو درست درک کرده اند؟

 

شاید باید به آنها متذکر شد که به خود رسیدن

به معنی هر ماه عوض کردن رنگ مو و کاشتن مژه و ناخن واکستنشن نیست.

به معنی تزریق ژل وبوتاکس وتاتو وکاشت گونه نیست.

اینها نه تنها موجب زیبایی نمیشوند چه بسا مصداق بارزنازیبایی هستند.

به خود رسیدن یعنی ورزش کردن،نوشیدن آب،تغذیه صحیح،

یعنی بعد از چهل سالگی و بعد از زایمان مراقب هیکلت باشی

و لباس شیک و مد روز بپوشی.

یعنی کتاب بخوانی،موزیک گوش کنی،فیلم ببینی و مسافرت بری.

یعنی با بچه هات کارتون ببینی و سر به سرشون بذاری،

یعنی با شوهرت زیر بارون قدم بزنی،حرف بزنی و از ته دل بخندی .

مراقب سلامت پوست،مو ودندانت باشی و همیشه آراسته و شکیل به نظر برسی.

به خود رسیدن یعنی ارزش دادن به خود،یعنی وقت صرف کردن برای خود .

یعنی بالا بردن اطلاعات

یعنی بالا بردن اعتماد به نفس

چرا اینقدر مفهوم زیبایی در ایران تغییر کرده ؟

 

 

ماهرانه زندگی کن....

 

 قدرتمند و پر انرژی....

DUYĞU بازدید : 3767 یکشنبه 26 مهر 1394 نظرات (36)

 

روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد. گوساله بی فکری بود و راه پرپیچ و خم و پرفراز و نشیبی برای خود باز کرد. روز بعد، سگی از آنجا می گذشت، از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوسفند راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن راه عبور کنند. مدتی بعد، انسانها هم از همین راه استفاده کردند؛ می آمدند و می رفتند، به راست و چپ می پیچیدند، بالا می رفتند و پایین می آمدند، شکوه می کردند و آزار می دیدند. اما هیچ کس سعی نکرد راه جدیدی باز کند. مدتی بعد، آن کوره راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی را که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند. مجبور بودند همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود. سال ها گذشت و آن خیابان، جاده اصلی یک روستا شد و بعد شد خیابان اصلی یک شهر. همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود. در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلاً باز شده، طی کنند و هر گز از خود نپرسند آیا راه بهتری وجود دارد یا نه.

 

 

اگر هميشه به دنبال آن باشيم كه از جاده هاي گذشتگان عبور كنيم، همواره به تكرار مكرراتي خواهيم رسيد كه در آن خبري از خلاقيت نيست. پس گاهي اوقات شجاعت داشته باشيم و بيراه هايي را كه هيچكس از آن گذر نمي كند امتحان كنيم. لازمه هر شروع خلاقي، داشتن شجاعت است. اگر از شكست، ترس داشته باشيد و يا شجاعت شروع را نداشته باشيد، همواره همان كه هستيد، خواهيد ماند و تلاش و تقلاي شما تنها به سردردي مزمن خواهد انجاميد. حتماً نبايد كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد، قبلاً كسي انجامش داده باشد، كه اگر اينچنين بود ديگر امروز مفهومي به نام خلاقيت معنا داشت؟

 

 

 

برتراند راسل:

«وقتي اين همه اشتباهات جديد وجود دارد كه مي توان مرتكب شد، چرا بايد همان قديمي ها را تكرار كرد.»

DUYĞU بازدید : 3777 جمعه 03 مهر 1394 نظرات (35)

 

 

«اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند»

 

«اگر سالم نيستي، هستند افرادي که با معلوليت و بيماري زندگي مي کنند» 

 

«اگر زيبا نيستي، برخورد درست با زشتي هم وجود دارد» 

 

«اگر جوان نيستي، همه با چهره پيري مواجه مي شوند» 

 

«اگر تحصيلات عالي نداري، با کمي سواد هم مي توان زندگي کرد» 

 

«اگر قدرت سياسي و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به معدودي انسان هاست» 

 

 

«اما، اگر «عزت نفس نداري»، هيچ نداري..!

DUYĞU بازدید : 3680 یکشنبه 29 شهریور 1394 نظرات (24)

 

 

آتــش و آب و آبـــرو بــا همـ

 

هــر سه گـشتـند   در سـفـر هـمـراه

 

عــهــد کــردنــد هــر يــکى گــم شد

 

بــا نــشانى ز خــود شـود پــيــدا

 

 

گـفـت آتــش بــه هــر کـجــا دود است

 

مــي تـــوان يـــافــتــن مــرا آنــجا

 

 

آب گفـتــا نــشــان مـن پــيــداســت

 

هــر کــجــا بــاغ هست و سبــزه بـــيــا

 

 

آبـــرو رفــت و گــوشه اى بـگــرفت

 

گريـــه سر داد گريـــه اى جــانـــکاه

 

 

آتـــش آن حــال ديــد و حــيــران شد

 

آب در لــــرزه شد ز ســر تـــا پـــا

 

گفتــش آتـــش کـه گريـه ى تـو ز چيست ؟

 

آب گــفـتــا بگــو نــشانــه چــو مـــا

 

 

آبـــرو لــحــظه اى بـــه خــويش آمــد

 

ديدگان پـــاک کــرد و کــرد نــگـــاه

 

 

گــفــت مـحکم مــرا نــگـــه داريــد

 

گــر شــوم گُــم نــمـيشوم پــيــدا

 

 «رهی معیری»

 

 

DUYĞU بازدید : 3372 پنجشنبه 12 شهریور 1394 نظرات (37)

 

سکـوت کـن..!

 

هنگامی که نمی دانی چه بگویی، چه پاسخ دهی و یا چطور بگویی

 

 فقط سکوت کن ...

 

گاهی نگفتن بهتــر است ...

 

در آن لحظه سکوت کن ...

 

یک وقت هایی سعی کن چشمانت را بـبـنـدی بـر حرفها  ...

 

سکوت کنی و به زبانت اجازه دهی سکوت را تـمرین  کنــد...

 

آن روزها که نفهمیدی چه شد و از کجا بـر سرت آوارِ مصیبت آمد

 

کسی را مقصر نکن ؛ سـکوت کن تا دلیـلِ اصلی را، در آرامش بیـابی!

 

دقیقه هـایی که حسِ انـفجار در سلولهایـت تـو را از درون می خورد 

 

ســکـــوت را تــجـربـــه کن

 

که ذهنت بـا آرامش با قلبت مشورت کـنــد و تصمیمى درست بگیــرد ...

 

یــک وقـت هایى "سـکـوت" پــاسخِ همه ى دردهاست.

 

بــا سکوتت دنیایى از حـرف ها را در چشمانت ب نظاره بـگذار  

 

گـاهى خیلى حرف ها بـاید نگفته بــاقى بــماند ...

 

و بـه خود گوشزد کن گاهى کلمات مجروح می کنند تن نحیف رابطه ها را ....

 

ســکــوت

 

ســکــوت

 

ســکـوت

 

و دیـگر هـیـچ ...

DUYĞU بازدید : 3114 چهارشنبه 04 شهریور 1394 نظرات (48)

 

 

آنا دیلیمیزی اونوتمایاق

Ana dilimizı unutmayaq 

                            نادرست               درست

 

فــکربـکن   = فــکــرائــله                       دوشون düşün  

صبر بکن   =  صبر ائله                           دؤزduz      

باور کن   =باور ائله                                اینانinan   

پاک کن    =پاک ائله                                سیلsil        

خم کن ===خم ائله                                 اَی əy        

جنگ بکن = جنگ ائله                             ساواشsavaş  

صلح  بکن = صلح ائله                            باریشbariş    

کوتاه بکن = کوتاه ائله                              آلچاتalçat     

DUYĞU بازدید : 2823 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (23)

 

 

لـذّت دنـیـا، داشتنِ کسی ست

 

که دوسـت داشتن را بـلـد است

 

بـه هـمــین ســــادگــی ..!

 

این روزها ، گفتن دوستت دارم!

 

آنقدر ساده است که میشود آنـرا از هر رهگذری شنید!

 

اما فهمش... یکی از سخت ترین کارهای دنیاست

 

سخــت اسـت امـــا زیـبـــا!

 

زیباست، برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی

 

تــا بــفهمی و بــفهمانی...

 

هـر دوره گـردی "لـیـلی" نیست...

 

هــررهــگــذری"مـجــنـون"...

 

و تــو شریک زندگی هر کس نخواهی شد!

 

تــا بــفهـمی و بـفهمـانی...

 

اگر کـسی آمــد و هـم نشیـنـت شـد

 

در چشمانش باید رد آسمان، رد خدا باشد

 

و بــایـد بــرایـش  از"مـن" گـذشـت

  

تــا بــه ،"مــــا " رســیــد ...

DUYĞU بازدید : 2757 چهارشنبه 21 مرداد 1394 نظرات (37)

 

روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی صلح را بکشد،

جایزه بزرگی خواهد داد.

هنرمندان زیادی نقاشیهایشان را برای پادشاه فرستادند.

پادشاه به تمام نقاشیها نگاه کرد ولی فقط به دو تا از نقاشی ها علاقهمند شد.

 

در نقاشی اول، دریاچهای آرام، با کوههایی صاف و بلند بود.

بالایکوهها هم آسمان آبی، با ابرهایی سفید کشیده شده بود.


همه گفتند:

 این بهترین نقاشی صلح است.

در نقاشی دوم هم کوه بود.

 ولی کوهی ناهموار و خشن، در بالای کوه، آسمانی خشمگین

رعد و برق می زد و باران تندی میبارید و در پایین کوه آبشاری

با آبی خروشان کشیده شده بود.

 

 

وقتی پادشاه از نزدیک به نقاشی نگاه کرد

دید که پشت آبشار روی سنگ ترک برداشته، بوته‌ای روییده

و روی بوته هم پرندهای لانه ساخته و روی تخمهایش آرام نشسته است. 

 

 

پادشاه نقاشی دوم را انتخاب کرد.

همه اعتراض کردند ولی پادشاه گفت:

صلح در جایی که مشکل و سختیای نیست، معنی ندارد.

صلح واقعی وقتی است که قلب شما با وجود همۀ مشکلات، آرام و مطمئن است. 

 

تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 4406
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 165
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 371
  • بازدید ماه : 1,972
  • بازدید سال : 19,597
  • بازدید کلی : 424,240
  • ↘↙
    آدرس وبلاگ دیگرم
    در صورت تمایل دیدن فرمایید.